یه دوست
من امروز توی اتوبوس یک پسری رو دیدم شبیه شما، اما حدودا چهار ساله. چونکه یه کم خسته شده بود و داشت غر میزد شروع کردم بهش لبخند زدم و باهاش آروم صحبت کردم. اون خیلی خوشحال شد و به سرعت با من ارتباط برقرار کرد و با ذوق و خوشحالی تمام میخندید. اولش مادرش با لبخند نگاهم کرد و سلام کردیم، اما یه کم که گذشت و اون احساس خوشحالیش رو با صدای بلند ابراز کرد، دو تا خانم برگشند تا ببینند کیه داره سر و صدا میکنه؟ که البته ندیدند. ولی من نگران مادر دوستم شدم. اما سوال من از شما اینه:
آیا کار اشتباهی کردم باهاش حرف زدم؟ ممکنه توجه دیگران به سر و صدا در اتوبوس مادرش رو ناراحت کرده باشه؟ من فقط دلم میخواد بدونم شیوه درست برقراری ارتباط در مکانهای عمومی چطور باید باشه...و میخواستم اون پسر نازنین رو از کسلی در بیارم...
میشه لطفا جوابم رو بدید؟ ممنون میشم. شاید این سوال دیگران هم باشه!
بسیار ممنون.
مادر های بچه های معلول خیلی خیلی صبور تر و قوی تر از عموم مادر هایی هستن که باهاشون برخورد داریم . و وقتی یه مادر بچه شو میاره توی اجتماع یعنی اینکه داره با رویا رویی با اجتماع بچه شو درمان میکنه چیزی که یه پدر یا مادر رو ناراحت میکنه فقط اینه که احساس کنه کسی داره بهشون ترحم میکنه وگرنه هیچ پدر یا مادری خودشو لایق ترحم نمی دونه توی پست قبل یه عکس هست که از تولد بنیامینه این جشن تولد توسط دوستای من برگذار شد یعنی به صورت سر زده یه کیک خریدن و اومدن خونمون داشتن دوستایی که به بچه شما احترام میذارن و دوستش دارن کمک میکنه که شما از اجتماع فاصله نگیرین ضمنا بهترین شاخص برای سنجش خلوص نیت شما خود بچه ها هست بخصوص بچه های داون روح لطیفی دارن که حس ترحم رو از محبت خیلی خیلی بهتر از بقیه تشخیص میدن نمونه اش اینکه من یه دوست دارم که از لحاظ زمانی تایم کمی با بنیامین بوده (نسبت به خیلی از بستگان) ولی بنیامین واقعا دوستش داره چون اون هم خالصانه دوستش داره و این برای من و مادرش یه دنیا ارزش داره برای خود ما ملاک روابطمون با دیگران رفتارشون با بنیامینه




من بنیامینم یک کوچولوی مونگول یا (سندرم دانی) خنده داره نه ؟ آخه من شبیه موغولهام , ما زیادیم ,خیلی زیاد , توی همه دنیا پخش شدیم , فکر کنم بچه های اصلی آدم و حوا ما هستیم !